English Türkçe

چرا ما در انتخاب شغل درست ناتوانیم؟

بهترین شغل برای شما چیست؟ اگرچه معیارها و پارامترهای دقیق و تعریف شده‌ای برای آنچه افراد از شغل‌شان انتظار دارند وجود دارد، اما دلایل ما برای انتخاب شغل همیشه منطبق با این معیارها نیست؛ حتی وقتی که نسبت به این معیارها آگاهی داریم. توماس کومورا پریموزک (پروفسور روانشناسی بیزینس از دانشگاه کلمیبا) توضیح می‌دهد که چرا بیشتر انسان‌ها نمی‌توانند شغل درستی برای خودشان انتخاب کنند

۱۴۰۰/۰۱/۱۴

بیشتر ما انسان‌ها از شغل و محیط کار خود سه انتظار داریم:

  • گرفتن تایید صلاحیت و تسلط: این حس زمانی حاصل می‌شود که شانس کار کردن بالاتر از حد و توان در اختیار افراد قرار می‌گیرد و به آن‌ها فرصت یادگیری و رشد برای پیشرفت داده می‌شود.
  • به دست آوردن حس تعلق به گروه: این حس زمان به وجود می‌آید که با فرد با همکاران خود رابطه‌ای محترمانه داشته باشد و از عملکردش قدردانی شود. به همین دلیل است که فرهنگ سازمانی نقش مهم و بسزایی در میزان رضایت و نارضایتی کارمندان دارد.
  • به دست آوردن هدف و انگیزه: زمانی که فرد احساس می‌کند که وقت خود را به چیزی اختصاص داده است که به زندگی دیگران معنا می‌بخشد و این هدف در راستای ارزش‌های شخصی اوست.

البته، اگر تصور کنیم همه انسان‌های جهان به شغلی دسترسی دارند که این سه انتظارشان را برآورده می‌کند، از خامی ماست. با این حال، همه کارکنان در همه جای جهان، فارغ از استعدادها و ظرفیت‌هایشان، به دنبال دست‌یابی به این اهداف هستند. در نتیجه، بیشتر انسان‌ها به طور ذاتی تمایل دارند که نسخه‌ای از شغل ایده‌آل‌شان را دنبال کنند، یا حداقل موقعیت فعلی خود را ارتقا بخشند.
ارتقا و بهینه‌سازی موقعیت فعلی چیز بدی نیست. بهینه‌سازی شغل برای هماهنگی با توانایی‌ها و علایق به طور قطع در احساس و عملکرد شما تاثیر مثبت خواهد داشت. قطعاً داشتن حس خوب نسبت به شغل نیازی به تحقیق علمی ندارد! با این حال، تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده نشان می‌دهد که بهینه‌سازی شغل یا در اصطلاح (Job Crafting) به طور مستقیم با میزان تعلق کارمند و قابلیت استخدام او در ارتباط است. به این معنی که کارمند این توانایی را دارد که در طول زندگی شغلی خود توانایی‌هایش را به‌روز نگه دارد و شغل مورد علاقه خود را دنبال کند. سوالی که ممکن است در این جا مطرح شود این است که: اگر انسان‌ها به طور واضح می‌دانند که چه چیزی از کارشان می‌خواهند، پس چرا بیشتر ما در انتخاب شغل اشتباه می‌کنیم؟ مخصوصاً زمانی که می‌دانیم انتخاب‌های دیگری هم داریم.
خب برای پاسخ دادن به این پرسش باید موارد زیر را در نظر داشته باشیم:
وقتی صحبت از پول می‌شود، همه با دقت گوش می‌کنند
تقریباً بین میزان حقوق و رضایت شغلی هیچ ارتباطی وجود ندارد. برای مثال، تحقیقات نشان داده وکلایی که سالانه 160 هزار دلار درآمد دارند به اندازه پرستارانی که سالانه 35 هزار دلار درآمد دارند از شغل خود رضایت دارند. با این حال، درست است که پول در میزان رضایت شغلی تاثیرچندانی ندارد، اما هنوز هم یک مشوق و عامل‌انگیزشی بزرگ محسوب می‌شود. ما خیلی از تصمیم‎هایمان را بر اساس مشوق‌های مالی که به ما پیشنهاد می‌شود می‌گیریم، مخصوصاً زمانی که صحبت از شغلمان در میان باشد. بیشتر مردم می‌گویند اگر به آن‌ها پیشنهاد شود که در قبال مسئولیت و کار کمتر یا یک شغل هیجان‌انگیز حقوق کمتری دریافت کنند، قطعاً آن را می‌پذیرند. اما در عمل، چنین انتخابی را انجام نمی‌دهند و حقوق بیشتر را انتخاب می‌کنند.
انسان‌ها شغل بد را به خوبی تحمل می‌کنند
شاید برایتان جالب باشد بدانید که انسان‌ها شغل بد را راحت‌تر از یک رابطه عاطفی بد تحمل می‌کنند. در واقع، برخلاف دیدگاه محبوبی که بیان می‌کند انسان‌ها علاقه چندانی به رابطه‌های کاری طولانی مدت ندارند باید بگوییم که عکس این جمله نیز صادق است. زمانی که صحبت از کار و زندگی شغلی می‌شود، بیشتر انسان‌ها بر اساس ضرب‌المثل «سیلی نقد به از حلوای نسیه» عمل می‌کنند. کافیست که به افراد وظایف عبث و بیهوده دهید و آن‌ها را به بدترین شکل ممکن مدیریت کنید، باز هم خواهید دید عده بسیاری هستند که به وضع موجود اعتراض نمی‌کنند و هیچ تلاشی برای برون رفت از این وضعیت انجام نمی‌دهند.

نداشتن آگاهی از توانایی‌ها، انتخاب‌های هوشمندانه را محدود می‌کند

متاسفانه بیشتر افراد هنگام ارزیابی مهارت‌ها و استعدادهایشان بسیار بی‌منطق و با ارفاق عمل می‌کنند. حتی هنگامی که تصمیم می‌گیرند که علایق خود را دنبال کنند، هیچ تضمینی وجود ندارد در کاری انجام می‌دهند موفق شوند. جمله بالا به این معنی است که تضمینی برای موفقیت هنگام تغییر شغل وجود ندارد. یک مثال خوب در این زمینه، تورم و رشد فعالیت‌های استارتاپی یا مدیریتی است. جوانان امروزی از ایده اینکه کسب و کار خودشان را داشته باشند و در اصطلاح رئیس خودشان باشند، بسیار استقبال کرده‌اند. با این حال، آمارها نشان می‌دهد که تنها تعداد کمی از این جوانان موفق خواهند شد

در حقیقت، تعداد محدودی از افراد که به موفقیت می‌رسند در آینده شرکت «گوگل» یا «اپل» بعدی را تاسیس خواهند کرد. اما نکته‌ای که باید توجه کرد این است که پشت هر داستان موفقیتی که درباره یک کسب‌وکار گفته می‌شود، هزاران داستان از شکست‌های تعداد بیشماری شرکت وجود دارد که ما از آن‌ها بی‌اطلاعیم. شاید تعجب کنید اما بیشتر افرادی که تصمیم می‌گیرند از کارشان استعفا دهند و برای خودشان کار کنند، در نهایت مجبور می‌شوند بیشتر از قبل برای درآمدی کمتر کار کنند. در صورتیکه اگر برای شخص دیگری کار می‌کردند، خوشحال‌تر و موفق‌تر می‌بودند.

تشخیص اینکه چه چیزی در انتظارمان نشسته دشوار است. شرکت‌ها زمان و مبالغ زیادی را صرف مارکتینگ و تبلیغ فرصت‌های شغلی‌شان می‌کنند تا در نظر مخاطب جذاب باشند. امروزه برندینگ شغلی (Job Branding) یا برندینگ کارفرمایی (Employer Branding) یکی از مهمترین قسمت‌های جنگ موجود بر سر استخدام استعدادها است. فارغ از پیش‌زمینه شغلی، تخصص و صنعتی که در آن فعالیت می‌کنید، در یک فرآیند استخدام موفق باید توانست فرد درست را برای نقش درست پیدا کرد. به این معنی که کاندیداهای مورد نظر هم باید درک درستی از موقعیت شغلی داشته باشند. اگر انتظارات شما از یک موقعیت شغلی با آنچه در واقعیت اتفاق می‌افتد فاصله دارد، انتخاب شغل درست و انتخاب مسیر شغلی مناسب برایتان دشوار خواهد بود.

برای آنکه بتوانید شغل رویایی و دلخواه‌تان را به دست بیاورید، در ابتدا باید بدانید که در چه کارهایی توانایی دارید و شغلی رویایی‌تان چه ویژگی‌هایی دارد. در نهایت، باید حقوق و دستمزد را به اولیت چندم‌تان تنزل دهید. از همه مهم‌تر اینکه موارد بالا باعث می‌شوند که نسبت به انتخاب شغل بیشتر دقت کنید و در نهایت شغل بهتری به دست بیاورید.

نکته مهم دیگری که باید به آن توجه کنید این است که تنها عده کمی از افراد نسبت به ترک شغل‌شان احساس پشیمانی می‌کنند. این موضوع نشان می‌دهد که این افراد بیشتر از آنچه لازم است در یک شغل می‌مانند. همانطور که بقراط گفته"هنر ماندگار است و زندگی کوتاه". خبره و ماهر شدن در یک زمینه نیاز به زمان زیادی دارد. یادتان باشد که زندگی کوتاه است، پس بهتر است راهی را انتخاب کنیم که به آن علاقه دارید.